روابط عاشقانه ...
نوشته شده توسط : امین ایران

روابط عاشقانه ...

 

رابطه با نوع مخالف همواره جاذبه بیشتری دارد . ایجاد رابطه تازه ، زیبایی خاص خودش را دارد . هر وقت رابطه ای تازه برقرار می کنی ، هیجان و ماجرایی تازه و ماه عسلی تازه را آغاز می کنی . اما با هر جدایی ، سرخوردگی تازه ، اضطراب و درماندگی تازه را نیز باید تجربه کنی . همه چیز از هم می پاشد و تو باید از نو خود را جمع و جور کنی . بنابراین ، لذت از زمانی آغاز می شود که رابطه ای را شروع می کنی ، و درماندگی از زمانی آغاز می شود که رابطه را می گسلی .

 

وقتی رابطه ای را حفظ می کنی ، از صمیمیت به وجود آمده لذت می بری ، از امنیت فراهم آمده لذت می بری . اما در این نوع رابطه ، از هیجان و ماجراجویی خبری نیست . نزدیکی و صمیمیت ، لذت و زیبایی ویژه خود را دارد . ریشه ها در صمیمیت است که رشد می کنند . نزدیک تر و نزدیک تر می شوی و ناگهان رابطه شکلی تازه به خود می گیرد . صحبت از تمتع جنسی نیست . تمتع جنسی ، رفته رفته رنگ می بازد ؛ صحبت از مهر و دوستی است .

 

وقتی رابطه ای کاملاً ریشه می گیرد ، کیفیت تازه ای نیز به بار می آورد که بسیار دلچسب است . اما برای داشتن این رابطه ریشه دار باید از ماه عسل های مکرر چشم پوشی کرد .

 

اگر مدام رابطه ها را بر هم بزنی و از نو آغاز کنی ، خسته می شوی اما دچار ملال نمی شوی ؛ اگر یک رابطه را حفظ کنی ، هرگز خسته نمی شوی اما ممکن است دچار ملالت شوی . بنابراین ، هر دو شیوه زندگی کردن اشک ها و لبخند های ویژه خود را دارند . طبیعی است اگر از یکی از این دو نوع رابطه دلزده شوی ، به دیگری فکر خواهی کرد . این گرایشی طبیعی در توست ، که فکر کنی آن نوع رابطه ممکن است مطلوب تر باشد ، زیرا آن نوع را هنوز تجربه نکرده ای . پیش از این که در مورد یکی از این دو نوع رابطه فکر کنی ، به این فکر کن که تو از کدام تیپ از آدم ها هستی ...

 

 

ممکن است روزی کسی را پیدا کنی که هر دو را با هم داشته باشد ، آنگاه آسوده می شوی ؛ کسی که با او زندگی را ماجراجویانه سپری کنی و نیز رابطه را آن قدر ادامه بدهی که صمیمیت و دوستی را نیز تجربه کنی . اما برای رسیدن به چنین آرزویی باید صبوری را بیاموزی ، یک شبه نمی توان به همه این ها یک جا رسید . این اتفاق خواهد افتاد ، اما این اتفاق را نمی توان مجبور کرد که بیفتد . اگر مجبور کنی ، خود را درمانده تر کرده ای . فقط احساس فلاکت خود را عوض کرده ای ، و این احساس فلاکت تازه ، ویران کننده تر است .

 

جامعه تا به حال به نفع یک نوع عمل کرده است ، به همین دلیل جوامع اغلب درمانده اند ، زیرا بسیاری از افراد به آن نوع خاص تعلق ندارند . بسیاری از آدم ها به یک رابطه دل خوش اند و بسیاری دیگر به یک رابطه قانع نیستند . کسانی که به یک رابطه قانع نیستند ، آدم هایی ماجراجویند . اینان کاشف اند ، نه صرفاً امور جنسی را ، بلکه در همه عرصه ها . بنابراین ، جامعه ای که صرفاً بر داشتن یک رابطه تاکید دارد ، به لحاظ خلاقیت و اکتشاف و اختراع عقیم می ماند ، زیرا به آدم ماجراجو و خلاق و مکتشف اجازه ظهور و بروز نداده است .

 

کسی که به یک رابطه قانع است ، روحیه ای غیر خلاق دارد . او طالب امنیت و سلامت است و همواره به دنبال موقعیتی دنج می گردد . او پرسه زن و آواره و کولی نیست . او در هیچ قلمرویی پرسه نمی زند ؛ نه در قلمروی جسم ، نه در قلمروی روح ، نه در قلمروی ذهن و اندیشه . او بر هر آنچه کهنه و آشناست تاکید دارد و نه بر هر آنچه تازه و ناآشناست . او به قلمرو های بکر علاقه ای ندارد . زیرا بر سر هر آنچه تازه و بکر است ، مشکلاتی وجود دارد ؛ تو باید از نو کنار بیایی ، باید خود را با شرایط تازه وفق دهی .

 

هر تغییر تازه ای ، اوضاع زندگی تو را بر هم می زند . بنابراین ، جوامع تک رابطه ای غیر علمی ، خرافی ، ایستا و گنگ می شوند و سپس می میرند .

 

جوامعی که رابطه را محدود نمی کنند ، ماجراجو ، زندگی و جاری می شوند ، اما پر از تنش و خستگی . به همین دلیل است که علم به این جوامع راه می یابد و مدام راه های تازه ای کشف می شود . زیرا وحیه ای که در این گونه جوامع رشد می کند ، روحیه آوارگی و پرسه است . در این جوامع از تازه استقبال می شود ؛ از کهنه ، به آن دلیل که کهنه است روی می گردانند . هر کس سعی می کند حتی المقدور غبار کهنگی را از خود بتکاند .

 

اما چنین جوامعی ، آرامش ، سکوت ، امنیت ، راحتی و گرمای ولرم خانه را از دست می دهند . گویی بر مردم چنین جوامعی روحیه سفر حاکم می شود ؛ روزی در این جا هستی و روزی در جایی دیگر . بدیهی است همواره از کشف قلمرو های نو و تازه لذت می بری ، اما مشکلاتی نیز در مسیر است ؛ یعنی هرگز آسوده نخواهی بود ، و هرگز خود را در خانه احساس نخواهی کرد .

 

به نظرم

جامعه باید بستر مناسبی برای بالندگی هر دو روحیه باشد . همه مردم باید آزاد باشند تا خود را به ثبت برسانند ، خودشان باشند . آن هایی که می خواهند به یک رابطه اکتفا کنند ، به خواسته خود برسند و آن هایی که می خواهند رابطه خود را بسط دهند نیز مجاز باشند . هیچ کدام از این دو گروه را نباید محکوم کرد ؛ هیچ کدام از این دو گروه را نیز نباید پرستید . کسی نباید مانع آن هایی شود که می خواهند شیوه زندگی خود را در هر زمینه ای تغییر دهند ، هر دو گروه خوبند .

 

بدین سان جامعه به تعادل می رسد . چنین جامعه ای نه شرقی است و نه غربی ؛ یک کل یکپارچه است . اما چنین جامعه ای هنوز پا نگرفته است . اگر ما یکی را محترم بشماریم ، دیگری را محکوم می کنیم ؛ ما هنوز نتوانسته ایم هر دو قطب متضاد را ستایش کنیم .

همان طور که هستید ، باقی بمانید ؛ عجله ای برای تغییر نیست . خیلی زود آدم هایی را از نوع خود پیدا خواهید کرد و آن گاه رابطه ای عمیق و ریشه دار جوانه خواهد زد . اما برای این منظور باید صبوری پیشه کنید . اگر شتاب کنید و تصمیم بگیرید ، خیلی زود به خفقان دچار خواهید شد . خسته شدن بر ملول شدن رجحان دارد . خوب است آدم خسته شود ، تا ملول . آدم خسته هنوز امیدی دارد ، آدمی که دچار ملالت شده است ، هیچ امیدی ندارد . صبور باشید .





:: بازدید از این مطلب : 266
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: